قاسم سلیمانی پنج سال پیش با دستور مستقیم دونالد ترامپ، رییسجمهوری وقت ایالات متحده کشته شد. این حادثه نقطه عطفی در تحولات خاورمیانه بود که زنجیرهای از شکستهای جمهوری اسلامی ایران را به همراه داشت و نشان داد که حذف یک فرد چگونه میتواند بر یک نظام و حتی یک منطقه تأثیرگذار باشد.
قاسم سلیمانی یکی از مهمترین ستونهای سیاستهای این نظام در خاورمیانه به شمار میرفت.سلیمانی فرمانده کل سپاه نبود، اما مهمترین فرمانده سپاه بود. او رییسجمهوری نبود، اما تأثیرگذاریاش بر سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی از رییسجمهوری بیشتر بود.
وقایع پس از کشته شدن او، بهویژه شکستهای پیدرپی جمهوری اسلامی و سپاه قدس در خاورمیانه، نشان داد که تصمیم ترامپ در سوم ژانویه ۲۰۲۰ (۱۳ دی ۱۳۹۸) چگونه توانست توازن قوا را در منطقه تغییر دهد.
کشته شدن قاسم سلیمانی با تصمیمی جسورانه از سوی ترامپ انجام شد. ژنرال مککنزی، فرمانده وقت سنتکام (فرماندهی مرکزی ایالات متحده)، در کتاب خود با عنوان «نقطه ذوب» جزئیات این عملیات را شرح داده است.
به گفته مککنزی، سلیمانی پیش از این نیز در تیررس نیروهای آمریکایی بود، اما باراک اوباما، رییسجمهوری پیشین، بهدلیل ترس از تبعات، از کشتن او صرفنظر کرده بود. اوباما با سیاستهای مماشاتی خود، به سلیمانی فرصت داد که در خاورمیانه به شخصیتی تأثیرگذار تبدیل شود، اما ترامپ با تصمیم خود به این افسانه پایان داد.
ژنرال مککنزی توضیح میدهد که نیروهای نیابتی تحت امر سلیمانی تنها در سال ۲۰۱۹ حدود ۱۹ بار به پایگاههای آمریکا در عراق حمله کرده بودند. در دسامبر ۲۰۱۹، حمله به یک پایگاه آمریکایی در عراق به کشته شدن یک پیمانکار آمریکایی منجر شد. این حادثه باعث شد که طرح کشتن سلیمانی تهیه و در نهایت، به اجرا درآید.
کشتن سلیمانی به وضوح توانست جمهوری اسلامی را در خاورمیانه تضعیف کند. این اقدام، علاوه بر وارد آوردن ضربهای جدی به سپاه قدس، پیام روشنی به جمهوری اسلامی ارسال کرد که اگر جمهوری اسلامی به سمت افزایش تنش حرکت کند، بهترین راهبرد برای کاهش تنش، افزایش فشار و تنش متقابل و ضربهزدن جدی است. کشتن سلیمانی نمونهای از این رویکرد بود.
پس از کشته شدن سلیمانی، روند شکستهای جمهوری اسلامی و نیروی قدس در منطقه شدت گرفت. ضعف حماس، حزبالله و دیگر نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در خاورمیانه از پیامدهای این اقدام بود.
این شکستها به حدی بود که خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در تلاش بود تاثیرات کشتن سلیمانی را بیاهمیت جلوه دهد اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی هرگز نتوانست جایگزینی برای سلیمانی پیدا کند و کمرش در خاورمیانه شکسته شد.
در یک سال گذشته نیز تصمیم های نتانیاهو برای شدت عمل نشان دادن در مقابل جمهوری اسلامی و گروه های نیابتی آن معادلات خاورمیانه را تغییر داد. تصمیمات اشتباه جمهوری اسلامی، از جمله تشویق حماس به حمله هفتم اکتبر، باعث شد که اسرائیل با شدت بیشتری به تضعیف نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی بپردازد.
این حملات به شکست حماس، تضعیف حزبالله و حتی سقوط بشار اسد در سوریه انجامید. در نتیجه، شبکه نیابتی جمهوری اسلامی در خاورمیانه دچار فروپاشی شد و جایگاه آن بهشدت تضعیف گردید.
نگاهی به تصمیم ترامپ برای کشتن سلیمانی و تصمیم مشابه نتانیاهو برای کشتن فرماندهان سپاه و رهبران و فرماندهان حماس و حزب الله نشان داد که اراده قاطع نشان دادن در مقابل جمهوری اسلامی میتواند تغییراتی اساسی در منطقه ایجاد کند. امروز، تاثیرات این تصمیم در ضعف جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن در خاورمیانه بهوضوح قابل مشاهده است.